یکی از ده مقصد گردشگری پزشکی / سلامت ترکیه بهعنوان یکی از ۱۰ مقصد برتر گردشگری پزشکی جهان شناخته میشود. این کشور با تلفیق کیفیت درمان در سطح استانداردهای بینالمللی، هزینههای بسیار رقابتی (معمولاً ۵۰ تا ۸۰ درصد ارزانتر از اروپا و آمریکا)، زیرساختهای پیشرفته و...
کشورهای برتر ارائهدهنده خدمات پزشکی و سلامت و زمینههای تخصصیشان بر اساس کیفیت خدمات، هزینه و محیط کشور، برپایه منابع موجود، کشورهای زیر در رتبه بالاتری هستند: تایلند: درزمینه جراحی زیبایی، ارتوپدی، درمان ناباروری هند: درزمینه جراحی قلب، ارتوپدی، پیوند اعضا ترکیه:...
درباره معنی «گردشگری پزشکی/گردشگری سلامت» گردشگری پزشکی، به عمل عبور از مرزهای بینالمللی یا ملی برای دریافت خدمات پزشکی و مراقبت سلامت از کشورهای دیگر اشاره دارد. بیماران این کار را یا برای صرفهجویی در هزینههای درمانی، اجتناب از زمانهای انتظار طولانی یا دسترسی به...
پرسشگری درباره آنچه قصد انجامش را داریم، کاری بسیار عقلانی و سنجیده است. معمولاً استنباطهای شخصی و اطلاعات جستهوگریخته، بیش از آنکه سودمند باشند، موجب سردرگمی میشود. کاوش هدفمند و پرسشگری جهتدار درباره اقدام، احتمال موفقیت شما را بهشدت افزایش میدهد و از...
ساختمانهای مسکونی: پیشدرآمد انگار اینکه گفته میشود: «ساختمان، ساختمان است چه فرقی میکند! مهم این است که کجا باشد!» اعتبار چندانی ندارد. جغرافیا، امکانات مادی و سبک مدیریت، میتواند تفاوتهای فراوانی را در ساختمانهای مسکونی ایجاد کند، بهطوریکه سبک زندگی مردم را...
چیزی که در این بلاد مایه تعجب فراوان بود احترامی بود که درباره زنان خود داشتند. مقام زن در میان این مردم بالا تر از مقام مرد است. اول باری که زنان امرای آن نواحی را دیدم به هنگام حرکت از قرم بود که زوجه امیر سلطیه را در ارابه مشاهده کردم سراپای ارابه با روپوش کبود رنگ عالی تزئین گردیده و پنجره های آن باز بود پیش روی خاتون چهار کنیز بسیار خوشگل با لباسهای فاخر نشسته بودند و به دنبال ارابه او ارابه های دیگر کنیزان ملتزم رکاب را حمل می کردند.
چون خاتون به منزل امیر نزدیک شد از ارابه فرود آمد، تقریباً سی تن از کنیزان هم پیاده شده دامن لباس او را به دست گرفتند، لباس خاتون حلقه هائی داشت که هر کدام از کنیزها یکی از آنها را به دست گرفته بودند و او بدین حال با تبختر تمام پیش می آمد امیر در پیش پای خاتون برخاست و سلام کرد و او را در کنار خود نشاند و کنیزکان خاتون را در میان گرفتند. آنگاه قمیز آوردند، خاتون قدحی ریخت و به دوزانو در برابر امیر نشسته قدح را به دست او داد و قدح دوم را برای برادر امیر ریخت امیر نیز قدحی به خاتون داد و با هم به طعام بنشستند.
وضع زنان امرا از این قرار بود. زنان بازاریان و مردمان متوسط را هم دیدم که معمولاً هر کدام بر ارابه ای سوارند و سه چهار کنیز دارند که دامن لباسشانرا به دست میگیرند. این خاتون ها بغطاق (بغلطاق) بر سر می گذارند و آن اقروفی است مرصع به جواهر که در رأس آن یک پر طاوس نصب شده است. پنجره های اطاقک ارابه را نمی بندند، روی زن هم باز است چه زنان ترک چادر به سر نمی کنند.
زن ترک به همین وضع به بازار می آید غلامانی که در ملازمت او هستند گوسپندان و شیری را که باید فروخته شود میآورند و خاتون آن اجناس را در مقابل عطریات معامله میکند و بسا که شوهر خاتون هم همراه او است لیکن هر کس او را ببیند خیال میکند که از جمله پیشخدمتهای زن است زیرا وضع او بالنسبه به وضع خاتون محقر مینماید لباس مردها معمولاً پوستین است که از جلد گوسفند می دوزند سر پوشی نیز متناسب با همین لباس بر سر می گذارند که آنرا «کلا» (کلاه) می نامند.
ازمیر
ازمیر Izmir شهری در سواحل دریای اژه ترکیه است.این شهر که در دوران باستان به اسمیرنا معروف بود، توسط یونانیان تأسیس شد، توسط رومیان تصرف شد و قبل از تبدیل شدن به بخشی از امپراتوری عثمانی در قرن پانزدهم توسط اسکندر مقدونی بازسازی شد
از آنجا به شهر یزمیر (ازمیر) رفتم که شهری بزرگ است و در کنار دریا قرار دارد. بیشتر قسمتهای این شهر مخروبه است و قلعه ای دارد که متصل به بخش بالای شهر میباشد در یزمیر در خانقاه شیخ یعقوب که از سلسله احمدیه و مرد صالح و فاضلی بود منزل کردم شیخ عزالدین پسر احمد رفاعی را نیز در خارج این شهر ملاقات کردم زاده اخلاطی که یکی از شیوخ بزرگ بود با صد تن از دراویش مولهه پیش او بودند به فرمان امیر خیمه هائی از بهر این درویشان نصب کرده بودند و شیخ یعقوب ضیافتی برای آنان ترتیب داد که مرا نیز دعوت کرد. امیر این شهر عمر یک پسر سلطان محمد بن آیدین به بود و او در قلعه شهر سکونت داشت.
مسافرت به قسطنطنیه (استانبول)
پس از ده منزل بشهر سرداق رسیدیم سرداق یکی از شهرهای دشت قبچاق و بر ساحل دریا واقع است. بندر این شهر یکی از بزرگترین و بهترین لنگرگاهها بشمار میآید در بیرون شهر باغهای پر آب وجود دارد و سکنه آن عبارت اند از ترکها و عده ای از پیشه وران رومی که تحت ذمه ترکها میباشند. بیشتر خانه های سرداق از چوب ساخته شده است. این شهر در گذشته بزرگتر از امروز بود لیکن قسمت اعظم آن در فتنه ای که بین ترکان و رومیان برخاست ویران گردید.
در سر راه خود اول بشهر اگنی رسیدیم که شهری است متوسط و خوش بنا دارای خیرات فراوان و هوای آن سخت سرد است. از اگر تا شهر «سرا» پایتخت سلطان ده روز و تا کوهستان روس یک روز راه می باشد. روسها مذهب مسیحی و موی زرد و چشمان کبود و قیافه زشت و مکروهی دارند و مردمی غدارند. معادن نقره در سرزمین آنان فراوان است و صوم های نقره را از آنجا می آورند که وزن هر کدام از آنها پنج اوقیه است. و خرید و فروش در این میان نیست و امنیت کامل در سراسر راه حکمفرما میباشد.
شهر فنیکه بر ساحل این خلیج واقع شده و آن شهری است کوچک ولی زیبا و استوار دارای کلیساها و دیرهای خوب و نهرهای روان اطراف آن را باغات همه پیاده شدند و رکاب خاتون را بوسیدند و آنگاه خاتون با برادر خود مراجعت کرد. فردای آن روز به شهر بزرگی در ساحل دریا رسیدیم که نام آنرا از یاد برده ام. این شهر نهرها و درختان زیاد داشت و ما در بیرون شهر منزل کردیم.
فردای آنروز مردم قسطنطنیه از مرد و و زن و کودک و پیاده و سوار با جامه های خوب و سر و وضع آراسته به استقبال ما بیرون آمدند. بامدادان طبلها و بوقها و شیپورها به صدا درآمد و سپاهیان سوار شدند. سلطان به اتفاق زن خود و ارباب دولت و خواص حضرت از شهر بیرون آمدند. برفراز سر پادشاه شادروانی بر افراشته بود که جمعی از سواره و پیاده آنرا حمل می کردند. پیاده ها عصای بلندی بر دست داشتند که بر انتهای آن گلوله ای چرمین تعبیه شده بود و شادروان را به وسیله آن بلند میکردند وسط شادروان گنبد مانندبود که این قسمت را سوارها با عصائی که به دست داشتند بلند میکردند. با رسیدن سلطان؛ سپاهیان در هم آمیختند و غوغا برخاست.
بهر حال هنگام زوال یا کمی دیرتر بود که ما وارد قسطنطنیه شدیم. به ورود ما ناقوسهای شهر بانگ در انداختند چندانکه طنین آن همه جا را فرا گرفت. و چون به در اول کاخ سلطنتی رسیدیم صد تن مرد با فرماندهی که بالای سکوئی قرار داشت در آنجا قراول بودند و من شنیدم که فرمانده مزبور بمحض دیدن ما به افراد خود گفت: «سراکنو سراکنو یعنی اینان مسلمان اند و این مأمورین از ورود ما ممانعت نمودند کسان خاتون که با ما بودند گفتند اینان از ما هستند، لیکن آنان قانع نشدند و گفتند باید اجازه خاص بگیرید و لذا ما در آن جا متوقف ماندیم تا یکی از کسان خاتون رفت و به او که در حضور پدرش بود پیغام فرستاد و ماجرا را آگاهی داد، خاتون نیز موضوع را با پدر خود در میان نهاد و سلطان علاوه بر اجازه ورود خانه ای نیز در نزدیکی خانه خاتون از برای اقامت ما معین فرمود و مثال داد که بهر کجای شهر بخواهیم بتوانیم برویم و احدی متعرض ما نشود، مضمون فرمان را در بازارها جار زدند سه روز در خانه مذکور ماندیم و خاتون هر روز ضیافتی از آرد و نان و گوسفند و جوجه و روغن و میوه و پول و فرش برای ما می فرستاد تا روز چهارم به ملاقات سلطان رفتیم.
قسطنطنیه /استانبول
قسطنطنیه شهری بسیار بزرگ است که به دو قسمت تقسیم می شود و رودخانه ای نظیر رودخانه سلای کشور مغرب که جزرومد زیاد دارد این دو قسمت را از هم جدا می گرداند. سابقاً پلی نیز بر روی این رودخانه وجود داشته است ولی اکنون آن پل خراب شده و عبور و مرور بوسیله قایق ها انجام میگیرد.
اسم این رودخانه ایسمی است. از دو قسمت شهر یکی استانبول ۱۱ نام دارد که در ساحل شرقی رودخانه واقع شده و مسکن سلطان و و دولتیان و مردم دی دیگر در آن است. بازارها و کوچه های استانبول ل با تخته سنگها مفر گردیده و بسیار پهناور است. در این شهر هر یک از اصناف پیشه وران مجزا از دیگران میباشند و بازارهای آن در دارد که هنگام شب بسته میشود. بیشتر پیشه وران و فروشندگان این شهر زنان اند و شهر در دامنه کوهی که به داخل دریا امتداد دارد واقع شده مفروش است. طول آن در حدود نه میل و عرض آن نیز همین مقدار و بلکه بیشتر است.
در قسمت بالای شهر قلعه کوچکی وجود دارد که قصر سلطان در آنجا واقع شده است. با روی شهر این منطقه کوهستانی را احاطه کرده و مانع از این است که بتوان از جانب دریا وارد شهر شد در حدود سیزده قریه آباد در داخل این محوطه وجود دارد، کلیسای بزرگ قسطنطنیه هم در وسط این قسمت شهر است. اما قسمت دوم که غلطه نام دارد در ساحل غربی رودخانه واقع شده است و از حیث مجاورت با دریا شباهت به شهر رباط الفتح دارد. این قسمت مخصوص مسیحیان فرنگ است که در آنجا سکونت دارند این فرنگیها از جنوائیها وبندقی ها (ونیزیها) و اهل روم (رم) و فرانسویها میباشند که عموماً تحت فرمان سلطان قسطنطنیه هستند آنان معمولا کسی را که مورد قبول و رضایت خودشان باشد به سمت امارت انتخاب میکنند و سلطان فرمان به اسم او صادر می کند. این شخص که قمص نامیده میشود همه ساله باجی به سلطان می پردازد ولی گاهی هم اتفاق می افتد که از دادن باج سر پیچی می نماید و کار به جنگ و جدال می کشد تا پاپ مداخله کرده اختلاف را خاتمه میدهد.
مردم غلطه همه اهل تجارت میباشند و بندرشان یکی از بنادر مهم است. من در حدود صد کشتی متوسط و تعدادی کشتیهای بزرگ در آنجا دیدم کشتیهای کوچک چندان بود که بشمار در نمی آمد بازارهای غلطه هم خوب اما بسیار ناپاک میباشد. رودخانه کوچک آلوده و ناپاکی از وسط آن میگذرد کلیساهای این قسمت هم کثیف و دارای وضعی نامطلوب است.
کلیسای بزرگ قسطنطنیه / استانبول
آنچه درباره این کلیسا می گویم و وصف بیرون آن است، من داخل آنرا ندیدم. این کلیسا را ایا صوفیا مینامند و میگویند که بانی آن آصف بن برخیا پسرخاله سلیمان پیغمبر بوده است. ایا صوفیا از بزرگترین کلیساهای روم است و با روئی دارد که گردا گرد آنرا فرا گرفته است چنانکه کلیسا خود مانند شهری می نماید و سیزده در دارد و در حدود یک میل وسعت محوطه حرم کلیسا است و دروازه بزرگی دارد که احدی را از ورود به آن مانع نمی شوند.
من به اتفاق پدر سلطان که حکایتش را خواهم آورد وارد حرم شدم محوطه ای بود که با مرمر فرش گردیده است و جوئی که از کلیسا خارج میشود از آنجا میگذرد. دو طرف این جوی را دیواره ای به بلندی یک ذراع از مرمر الوان منقش که بسیار ماهرانه ساخته شده فرا گرفته است و در کنار آن بطور منظم درخت نشانده اند. از در کلیسا تا در این محوطه یک چار طاق چوبی بلند وجود دارد که درختان موبر آن بالا رفته و در پای آن درختان یاسمن و ریاحین مختلف به عمل آمده است. بیرون در این محوطه قبه چوبی بزرگی با طبله های چوبین وجود دارد که خدام در روی آنها می نشینند.
بر در کلیسا سقیفه هایی جهت نشستن خدام تعبیه شده است. وظیفه خدام عبارت از اصلاح راهها و روشن کردن چراغها و بستن درها است و آنان مراقبت میکنند که کسی بدون سجده به صلیب اعظم وارد کلیسا نشود. صلیب اعظم به اعتقاد آنان باقیمانده چوبه داری است که شبیه عیسی را بر آن مصلوب کرده اند. صلیب مزبور بر در کلیسا در جعبه ای زرین که تقریباً ده ذراع طول آن است قرار دارد و یک جعبه طلائی دیگری نیز عمود بر جعبه اولی است که از اجتماع آن دو شکل صلیب ایجاد شده است. در کلیسا با ورقهای طلا و نقره پوشانده و دو حلقه آن از زرناب است. به من گفتند که شماره راهبان و کشیشانی که در این کلیسا هستند بر هزاران تن بالغ میشود و برخی از آنان اولاد حواریون عیسی میباشند و نیز شنیدم که در داخل آن کلیسا، کلیسای دیگری هست مخصوص زنان که متجاوز از هزار دوشیزه تارک دنیا در آن به عبادت مشغول اند وشماره پیر زنانی که در آن بسر میبرند از این هم بیشتر است.
پادشاه و دولتیان و سایر مردم هر بامداد به زیارت این کلیسا می روند و پاپ سالی یک بار به زیارت آن می آید و هنگام ورود او پادشاه از چهار منزل به شهر مانده به استقبال میشتابد و در پیشاپیش او پیاده به شهر وارد میشود و مدتی که پاپ در قسطنطنیه توقف دارد پادشاه هر صبح و شام به سلام او می رود.
مانستاره شبیه لفظ مارستان است که آن در میان نصاری، مانند خانقاه است در میان مسلمانان در قسطنطنیه تعداد زیادی از این مانستارها وجود دارد از جمله مانستاری که ملک جرجیس پدر پادشاه فعلی بنا کرده و آن در خارج استانبول روبروی غلطه واقع است. دومانستار دیگر در بیرون کلیسای بزرگ از طرف دست راست ورودی آن واقع شده و پیرامون آنها را باغی فرا گرفته است و نهر آبی از وسط آنها میگذرد. یکی از این دو مانستار خاص مردان و دیگری از آن زنان میباشد و در داخل هر کدام کلیسائی وجود دارد. دور تا دور مانستارها حجره هائی برای سکونت مردان و زنان عبادت پیشه ساخته شده است و این مانستارها موقوفاتی دارد که درآمد آن به مصرف لباس و مخارج عبادت پیشگان میرسد و بانی آنها یکی از پادشاهان پیشین بوده است. در طرف چپ ورودی کلیسا نیز دو مانستار دیگر واقع است، یکی از آنها مخصوص کوران و دیگری مخصوص پیران و سالخوردگانی است که در حدود شصت سال عمر کرده و از کار افتاده باشند.
لباس و مخارج یومیه کسانی که در این مانستارها پذیرائی میشوند از درآمد موقوفات تأمین میگردد و پادشاهانی که بانی مانستارها بوده اند در درون هر کدام از آنها نمازخانه مخصوصی نیز برای خود ساخته اند. پادشاهان قسطنطنیه غالباً چون به سن شصت یا هفتاد میرسند مانستاری می سازند و آنگاه خرقه مویینی که مسوح» نامیده می شود می پوشند و سلطنت را به فرزند خود سپرده به عبادت میپردازند در بنای مانستارها شکوه و جلال زیادی بکار میبرند و آنرا از مرمر و موزائیک میسازند. موزائیک در این شهر لامی فراوان است.
بیشتر مردم این شهر عبادت پیشه و کشیش میباشند. کلیساهای قسطنطنیه خارج از حد شمار است.
مردم قسطنطنیه از سپاهی و غیر سپاهی خرد و کلان در تابستان و زمستان چترهای بزرگی بر سر خود میگیرند و زنانشان عمامه های گنده می بندند.
منابع:
محمدبنعبدالله ابنبطوطه. سفرنامه ابن بطوطه (جلد 1). مترجم: محمدعلی موحد. ناشر: آگاه، سال چاپ: 1376.نوبت چاپ: 6
آقابابایی، زهرا قلعه (1397) بررسی تطبیقی سفرنامههای ابنبطوطه و ابنجبیر.رشد آموزش تاریخ، دورۀ بیستم، شمارۀ2 | زمستان 1397،صص.50-56
یکی از ده مقصد گردشگری پزشکی / سلامت ترکیه بهعنوان یکی از ۱۰ مقصد برتر گردشگری پزشکی جهان شناخته میشود. این کشور با تلفیق کیفیت درمان در سطح استانداردهای بینالمللی، هزینههای بسیار رقابتی (معمولاً ۵۰ تا ۸۰ درصد ارزانتر از اروپا و آمریکا)، زیرساختهای پیشرفته و...
کشورهای برتر ارائهدهنده خدمات پزشکی و سلامت و زمینههای تخصصیشان بر اساس کیفیت خدمات، هزینه و محیط کشور، برپایه منابع موجود، کشورهای زیر در رتبه بالاتری هستند: تایلند: درزمینه جراحی زیبایی، ارتوپدی، درمان ناباروری هند: درزمینه جراحی قلب، ارتوپدی، پیوند اعضا ترکیه:...
درباره معنی «گردشگری پزشکی/گردشگری سلامت» گردشگری پزشکی، به عمل عبور از مرزهای بینالمللی یا ملی برای دریافت خدمات پزشکی و مراقبت سلامت از کشورهای دیگر اشاره دارد. بیماران این کار را یا برای صرفهجویی در هزینههای درمانی، اجتناب از زمانهای انتظار طولانی یا دسترسی به...
پرسشگری درباره آنچه قصد انجامش را داریم، کاری بسیار عقلانی و سنجیده است. معمولاً استنباطهای شخصی و اطلاعات جستهوگریخته، بیش از آنکه سودمند باشند، موجب سردرگمی میشود. کاوش هدفمند و پرسشگری جهتدار درباره اقدام، احتمال موفقیت شما را بهشدت افزایش میدهد و از...
ساختمانهای مسکونی: پیشدرآمد انگار اینکه گفته میشود: «ساختمان، ساختمان است چه فرقی میکند! مهم این است که کجا باشد!» اعتبار چندانی ندارد. جغرافیا، امکانات مادی و سبک مدیریت، میتواند تفاوتهای فراوانی را در ساختمانهای مسکونی ایجاد کند، بهطوریکه سبک زندگی مردم را...